بزغاله های ابری
بزغاله های ابری
بره ای کوچک در روزی بارانی در کوهستانی و مه آلود گم شده است و هر صدای اورا می ترساند تا اینکه چوپانی با نوای دلنشین فلوتش و به همراه گله بزغالههای خود برای نجات او از راه می رسند و او را به سفری کوتاه و شگفت انگیزدعوت می کنند بره کوچک شادمانه با آنها همراه می شود غافل از اینکه تمام آنها موجوداتی خیالی و ساخته ذهن او هستند ، در طول مسیر گله با صدای نوای چوپان به شکلهای مختلفی در می آید و بره کوچک را شگفت زده میکند، بره کوچک جست خیز کنان مشغول بازی کردن با موجودات گله می شود تا اینکه با شنیدن صدای رعد در لحظهای به دنیای واقعی برمی گردد . او که از این سفر دلنشین راضی به نظر میرسد جست زنان به دنبال گله خود بسوی دهکده به راه می افتد و باران نم نم شروع به باریدن میکند
سلطان و آهو
سلطان و آهو
یک روز پادشاهی به شکار رفته بود. در کنار جنگلی بزرگ آهویی دید و در پی آن افتاد. آهواو را به درون جنگل کشاند، در آنجا چشم پادشاه به دختری افتاد به زیبایی ماه و عاشق او شد. عشق پادشاه به این دختر باعث شد که زندگی خودش و همه مردم کشورش دگرگون شود، اما چگونه؟
پرنده سخنگو
پرنده سخنگو
مردی احمق و چاق بود که تنها به غذا خوردن اهمیت می داد و خدمتکارانش با تهیه نمودن غذاهای متنوع به او خدمت می نمودند. روزی پرنده ای سخنگو در دام مرد شکمو گرفتار می شود. پرنده به مرد می گوید که اگر او رهایش کند به او سه پند خواهد داد. اما در این میان پرنده او را فریب می دهد و پس از گریختن از دام سه پند به او می دهد که دیگر به کار مرد احمق نمی آید.
حکایت کلاه غیبی
حکایت کلاه غیبی
پسر مشکلی دارد؛ سر بی مویی که موجب خجالت اوست. دوره گردی به او پیشنهاد میکند گربهای را کشته و از پوست آن استفاده کند. اما پسر وقتی گربه را پیدا میکند از کشتن آن منصرف میشود...
بیداری
بیداری
صدای کوکوی ساعتها با به جریان افتادن زندگی در گوشه های مختلف شهر همزمان شده و پرندگان داخل ساعت ها نویدبخش بیداری و تداوم حرکت شده اند. عقربه دقیقه شمار یکی از ساعت ها به وسیله چسب از حرکت بازداشته شده و پرنده داخل آن نیز به همین دلیل توان بیرون آمدن از جعبه ساعت و کوکو کردن را از دست داده است. کودکی که معمولا با صدای همین ساعت و کوکوی پرنده آن از خواب بیدار می شده نیز به خواب عمیقی فرو رفته است تلاش پرندهی گرفتار شده در جعبه ساعت، حرکت مداوم چرخدندهها و تلاش عقربه باعث کنده شدن چسب میشود و به این ترتیب با آزادی پرنده و کوکو کردنش، بیداری کودک نیز به وقوع میپیوندد.
بچه گربه
بچه گربه
داستان درباره ی دختربچه ا ی است که با پدر و مادرش زندگی می کند. پدر و مادری که چندان هم پذیرای او نیستند چون غرق در مسائل و مشکلات خود و دائما در حال مشاجره با یکدیگر هستند. به طور کلی او در یک فضای خانوادگی سرد و بی روح زندگی می کند.تا اینکه یک روز دختربچه متوجه می شود که در حیاط خانه شان گربه ای بچه به دنیا آورده است. او با لذت زندگی گربه ها را تماشا می کند. گاهی خودش را به صورت بچه گربه ای می بیند که با بقیه ی بچه گربه ها بازی می کند. دختربچه کم کم خودش را غرق در زندگی گربه ها می کند. چون احساس می کند که بچه گربه ها خوشبخت تر هستند و حداقل این شانس را دارند که مادرشان با آنها بازی می کند وبه آنها اجازه می دهد که از روی دمش بپرند. او به تدریج از زندگی واقعی فاصله می گیرد و دنیایش دیگر نه دنیای آدم ها بلکه دنیای گربه ها است. این حالت کم کم در او شدت می گیرد تا اینکه کاملا تبدیل به یک بچه گربه می شود .
بابا برفی
بابا برفی
بچه ها در حیاط مدرسه آدم برفی ای می سازند که شبیه بابا بزرگشان است. اما آدم برفی در مقابل نور خورشید آب می شود.
در برابر باد می ایستم
در برابر باد می ایستم
داستانی درباره موقعیتهایی که سبب میشود دختر کوچکی با باد و ویژگیهای آن آشنا میشود.
چرا این تلفن زنگ نمی زند؟
چرا این تلفن زنگ نمی زند؟
در کارگاهی قدیمی، تعمیرکاری در دنیای تلفنهای خراب، غرق است. او از صدای زنگ تلفنها کلافه شده است. در جستجوی پاسخ به تلفنها، وارد دنیای عجیبی میشود. جایی که میفهمد صدا در درون اوست.